شعرهای رسول یونان را تازه کشف کرده ام ، فارغ از تقسیم بندی های شعری رایج ، یونان شاعر است به مفهوم واقعی کلمه - نیمه ای از پیامبران – و خواندن بعضی از شعرهای کتابی که از او خواندم ( پایین آوردن پیانو از پله های هتل یخی ) ، آن قدر مرا برانگیخت که سطرهای زیر را نوشتم :
سوت قطارها که دور می شوند
آدمهای نگران پشت قابهای بی رنگ پنجره
خالی و خاموش
غرابت دوری را تجربه می کنند
و آگاهی به خورشید که غروب می کند
تنهایی مشترک با ماه و شب خاموش ...
اندوهی که سخاوتمندانه با کلمات به همه می بخشی